پرت و پلاهای واقعی !!!!!!!!!!!؟

مطالب ترکیبی از داستان و وقایع احساسی ، فرهنگی ، تاریخی با مضمون حال و روز

پرت و پلاهای واقعی !!!!!!!!!!!؟

مطالب ترکیبی از داستان و وقایع احساسی ، فرهنگی ، تاریخی با مضمون حال و روز

کلی موضوع متنوع از هر سمت و سویی ...این روزها بهانه نوشتن زیاد است و حس آن زیاد تر. ازکسانی که از من متنفرند سپاس،دنبال یک عکس می گردم که شبیه تو باشد مردها
را با سبیل هایشان ،چند تا دست باید بشن قطع تا این چرخ بچرخه واسه...، اصلا بهشان اعتقاد نداری و فقط ادایشان را جلوی یکدیگر ...

آخرین نظرات

۲۰ مطلب با موضوع «طنز گونه» ثبت شده است

مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت :- می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :- نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت :- نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند .
به سلامتی اونی که تیکه میندازه تا بچه ها بخندن اما تا آخر کلاس باید دم در وایسه !
آقو ما پارسال شب یلدا دعوت بودیم خونه “فامیل دور”… به ما گفتن داری میای یه هندونه بگیر… آقو مام یه هندونه ای گرفتیم رفتیم تا رسیدیم اینا هندونه رو شیکستن رنگش عین گچ سفید بود! ینی ای 89 تا مهمون ریختن سرمون مارو به حد مرگ زدن! ها ها ها…داغونم کردن… آقو آخر شب شد گفتن بیاین یه فال حافظ هم بگیریم نوبت ما شد، نیت کردیم، کتابو وا کردیم دیدیم نوشته “خوشگلا باید برقصن… خوشگلا باید برقصن!”… آقو از اوجایی که تقدیرمون این بود 4ساعت و نیم رقصیدیم مهره 12 و 13 کمرمون جا به جا شد. کبدمون از این جا به جایی غافلگیر شد همکاریشو با سایر اعضا قطع کرد. هپاتیتW گرفتیم مُردیم! ها ها ها… رفتیم اون دنیا ای “حافظ” ما رو تو برزخ گیر آورد انقد ما رو زد انقد ما رو زد که یه بار دیگه هم مُردیم!… آقو دوباره که برگشتیم دیدیم میگن سوالای شب اول قبر لو رفته از اوجایی هم که ما تنها کسی بودیم که 2 بار مُرده شدیم تنها مظنون ماجرا اینم به پروندمون اضافه شد. نامه اعمالمونو دادن دیدیم از 20 شدیم 0.25… آقو روح پدر خدابیامرزمون اومد ای کارنامه رو دست ما دید با کمربند افتاد به جونمون! ها ها ها… ینی چنان شخصیتی از ما خورد شد جلو سایر ارواح که نگو!
چه جالب، دوست داشتن شبیه مسابقه صندلی شده...دیربجنبی سرجایت نشسته اند!!!