جوانی با دوچرخه اش با پیرزنی برخورد کرد.و به جای اینکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جایش بلندشود، شروع به خندیدن و مسخره کردن او نمود؛سپس راهش را کشید و رفت! پیرزن صدایش زد و گفت: چیزی از تو افتاده است.جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پیرزن به او گفت: زیاد نگرد؛ مروت و مردانگی ات به زمین افتاد و هرگز آن را نخواهی یافت.."زندگی اگر خالی از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هیچ ارزشی ندارد"زندگی حکایت قدیمی کوهستان است!صدا می کنی و می شنوی؛پس به نیکی صدا کن، تا به نیکی به تو پاسخ دهند geteditorinit("http://mihanblog.com/public","data[content1_html]",890186,1,750,350,0,0,"content1_html")