پرت و پلاهای واقعی !!!!!!!!!!!؟

مطالب ترکیبی از داستان و وقایع احساسی ، فرهنگی ، تاریخی با مضمون حال و روز

پرت و پلاهای واقعی !!!!!!!!!!!؟

مطالب ترکیبی از داستان و وقایع احساسی ، فرهنگی ، تاریخی با مضمون حال و روز

کلی موضوع متنوع از هر سمت و سویی ...این روزها بهانه نوشتن زیاد است و حس آن زیاد تر. ازکسانی که از من متنفرند سپاس،دنبال یک عکس می گردم که شبیه تو باشد مردها
را با سبیل هایشان ،چند تا دست باید بشن قطع تا این چرخ بچرخه واسه...، اصلا بهشان اعتقاد نداری و فقط ادایشان را جلوی یکدیگر ...

آخرین نظرات

۵۰ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

پادشاهی وزیری داشت كه هر اتفاقی می افتاد می گفت: خیراست!!روزی دست پادشاه در سنگلاخها گیركرد و مجبور شدند انگشتش را قطع كنند، وزیر در صحنه حاضر بود گفت: خیراست!پادشاه ازدرد به خود میپیچید، از رفتار وزیر عصبی شد، اورا به زندان انداخت...۱سال بعد پادشاه كه برای شكار به كوه رفته بود، در دام قبیله ای گرفتارشد
برای از بین بردن تاریکیشمشیر نکش...خشمگین نشو...فریاد نزن...برای از بین بردن تاریکیچراغ روشن کن...تاریک اندیشی؛ قفلی است که تنها با کلید روشن اندیشی باز می شود.
هرکس دوبار می میرد:یکبار آنگاه که عشق از دلش میرود و بار دیگر آنگاه که زندگی را بدرود می گوید اما مرگ زندگی دربرابر مرگ عشق ناچیز است!!! «فرانسوا ولتر»
گاندی قشنگ میگهاگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن.کاری که خیلی از ما رعایت نمیکنیم...!!!!ناپلئون میگوید:دنیا پر از تباهی است،نه به خاطر وجود آدمهای بد،بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب.گرگ همیشه گرگ می زاید گوسفند همیشه گوسفند.تنها فقط انسان است که گاهی گرگ می زاید و گاهی گوسفند.وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم:مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه، نه آگاهشون!!!...
هر گاه عیبی در من دیدی، به خودم خبر بده نه کسی دیگر را،چون تغییر آن دست من است!!!کار اولت ثواب دارد و نصیحت است، اما گزینه دوم غیبت و گناه است،
این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!!سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری میشد...
یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد ، خنده ‌ام گرفت . فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است .سوال این بود :
دونستن بعضی چیزا خیلی درد داره، خیلی!!اینکه بدونی تو این دنیا ادم هایی هستن که صادقانه بهت دروغ میگن..اینکه بدونی تو این دنیا ادم هایی هستن که خالصانه بهت خیانت میکنن..اینکه بدونی تو این دنیا ادم هایی هستن که عاشقانه بهت بی وفایی میکنن..اینکه بدونی تو این دنیا هرچی تنهاتر باشی, با ارزش تری..
به کوچه ای وارد می شدم که پیرمردی از آن خارج شد.پیرمرد گفت: نرو، بن بست است...گوش نکردم و رفتم...بن بست بود...برگشتم...به سر کوچه که رسیدم...پیر شده بودم...آدم موفق کسی نیست که همه چیز را تجربه کند.کسی است که از تجربه دیگران استفاده می کند.
اﮔﻪ ﺗﻮ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺷﺎﻩ ﻧﺸﺪﯼﺍﻭﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻣﺸﮑﻠﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺧﺮ ﻭﺯﯾﺮ ﺷﻪ!ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺷﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﺕ ﮐﻨﻪ!!!موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن۱ آنهایی که منتظر شکست تو هستند تا “به تو” بخندند۲ آنهایی که منتظر پیروزی تو هستند تا “با تو” بخندند
روزی لویی شانزدهم سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید؛ از او پرسید تو برای چه اینجا قدم میزنی و از چه نگهبانی میکنی؟سرباز دستپاچه جواب داد :قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟
اﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ .ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﻧﺶ!!!ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ...
ﺯﻣﺎﻥ ﭼﻴﺰ ﻋﺠﻴﺒﺴﺖ ...ﻣﻴﺪﻭﺩ ...ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺮﻭﺩ..ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ ﻳﺎ ﻛﻬﻨﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻳﺎ ﻋﻮﺽ !!ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻳﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻳﺎ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺸﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻴﺸﻮﺩ !!!ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﻰ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥﺭﻓﺘﻨﻰ !!!ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﻣﻴﻜﻨﻢﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﻭﺍﻗﻌﻰ ....ﺁﺩﻡ ﻫﺎیی ﻛﻪ ﻧﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﺪ ﻧﻪ ﺯﻣﻴﻦ !ادمهایی كه هرچه کهنه تر و قدیمی تر باشند تنها یک نام دارند " دوستان قدیمی "
هرگز فکر نکنید با داشتن پول زیاد شما ثروتمند خواهید بود. در دنیای امروزی ثروت فراتر از پول است.ناپلون هیل در کتاب کلید طلایی ١٢ نوع ثروت را معرفی می کند که داشتن آنها ما را ثروتمند میکند.این ثروت های دوازده گانه عبارتند از:
تعدادی موش در یك مزرعه زندگی می كردند. موشها روزگار خوشی نداشتند چرا كه گربه ای در مزرعه بود كه آنها را شكار می كرد.موشها در یك ترس همیشگی به سر می بردند و ممكن بود در هر وقت از شب و روز در چنگالهای تیز گربه چابك قرار گیرند.موشها جلسه ای تشكیل دادند تا حداقل راهی پیدا كنند
عاشق اگر می شوید، عاشق رفتار آدم ها نشوید.آدم ها گاهی حالشان خوب است، گاهی بد.رفتارشان متأثر از حالشان است.عاشق افکارشان شوید.افکار حتی در بدترین حال آدم ها هم تغییر نمی کند ..."رومن پولانسکی"
وقتی که راه نمیروی، نمی دوی ؛زمین هم نمیخوری واین زمین نخوردن محصول سکون است نه مهارت!وقتی که تصمیمی نمیگیری، کاری نمیکنی ؛اشتباه هم نمیکنی و این اشتباه نکردن محصول انفعال است نه انتخاب !خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را بر خود ببندی و فقط پرهیز کنی...خوب بودن در انتخابهای ماست که معنا پیدا میکند
در زندگی یاد گرفتم:با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.و تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهمو سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :1 . به همه نمی توانم کمک کنم2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!
دختر خانمی كه میگی با چند تا پسر دوستی با این كارت افتخار میكنیدختر خانمی كه چپ چپ نگاه كردن یه پسرو میری واسه دوستات تعریف میكنی و دلت خوشه كه دوستات به تو حسودیشون شدهدختر خانمی كه میگی از این سر خیابون تا اون سر خیابون برات صف كشیدن و كیف میكنیاقا پسری كه افتخارت اینه كه جلوی پای هر دختری می ایستی بهت پا میدهاقا پسری كه دلت خوشه هر روز با یك رنگ دختری میری بیروناقا پسری كه دلت خوشه با موهای سیخ سیخیت فكر میكنی دخترا بهت نه نمیگنبله با شمامجنس ارزون زیاد مشتری داره . . . ! ! ! !
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ:ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ !ﻣﺮﮒ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ..ﻣﺮﺩ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .ﻣﺮﮒ ": ﺣﺘﻤﺎ". ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ..مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ .. ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ...
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻤﯽ ﺩﺭﯾﮑﯽ ﺍﺯﻣﺪﺍﺭﺱ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﺍﺷﺖ اما ﺗﺎ ﮐﻨﻮﻥ ازدواج نکرده ﺑﻮﺩ ..ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺯﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺍ ﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭﺍﺧﻼﻗﯽ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯼ؟؟؟؟ معلمه گفت:
درد داره...موقعی که هنوزم دوسش داری امّا نبایَد به رویِ خودت بیاری...موقعی که میخوای مِثه قبل شی امّا نمیشه...موقعی که یادِ کاراش میوفتی و یه لبخند میاد گوشه یِ لَبِتْ..موقعی که دل یه چیز میگه و عقل یه چیزِ دیگه...موقعی که نمیدونی کُجایِ زندگیشی...موقعی که اون برات جذاب ترینه...♣موقعی که بایَد ازش ناراحت شی امّا نمیتونی...❌موقعی که میدونی بهت پیام نمیده...??امّا با هر زنگ و اس ام اس نفسِت بند میاد...موقعی که بهش نیاز داری...ولی نیست...☜ خـــدایــــــــــا ☞ ✘ شــــایــَد بــــاوَرِت نــَشه... ✘ وَلـــــــی  ↰❂ مـَــنـــم هــَستمـــــــــــا ❂↱ خـــــدایاراستشـــــوبگـــــو...؟!!! اون روزهـــــایے کـه میگفـــــت خــــــــــداشـــــاهـده دوستــــــت دارم...تـوواقعـــــاشاهـــــدبـودے...؟!!!؟؟؟؟؟؟
هر وقت فهمیدی هر دختری که "دوستت" شد "دوست دخترت" نیست...هر وقت فهمیدی برای جواب "سلام" یه دختر باید به یه "علیک" محترمانه فکر کنی نه یه مکان خالی...هر وقت فهمیدی هر دختری باهات شوخی میکنه و راحته باهات حتما معنیش این نیست می خواد پا بهت بده...هر وقت فهمیدی برای بودن با یه دختر باید "مرد" باشی نه "نر"...هر وقت فهمیدی وقتی دختری به تو اجازه بوسیدن داد باید با "عشق" پیشونیش رو ببوسی نه زارت بری سراغ لباش...هر وقت حرفای منو فهمیدی، اون وقت میتونی روی همراهی و همدلی یه "جنس مخــــــالفت" حساب کنی!
نشانه اینکه عاشق شده اید:1- متن ها و اس ام اس های اورا دوباره و دوباره می خوانید.2- وقتی با او هستید بسیار آهسته قدم می زنید.3- هر زمان که پیش او هستید، تظاهر به خجالتی بودن می کنید. -4 وقتی به او فکر کنید، قلباتان تند تر و تند تر می تپد.5- زمانی که به صدایش گوش می دهید، بدون دلیل لبخند می زنید.6- وقتی او را تماشا می کنید، دیگر قادر به دیدن اطرافیانتان نیستید و فقط او رامی بینید.7- شروع به گوش دادن بهآهنگهای آرام می کنید.8- او همه فکر شما می شود.9- بوی او شما را به وجد می آورد.10- متوجه می شوید که زمان فکر کردن به او، همیشه به خود لبخند می زنید.11- حاضرید هر کاری برایش انجام دهید.12- هنگام خواندن این متن همواره فقط یک نفر در ذهن شما بود.
مردی كه همسرش را دفن می كرد سر مزارش با چشم های اشكبار كنار روحانی ایستاد زیر لب می گفت : دوستش داشتم روحانی سرش را تكان می داد"یعنی ... واقعا دوستش داشتم" مرد یك مرتبه زد زیر گریه "اما ... فقط یك بار آن را به او گفتم"
ﺑﺎﻋﺚ ﺍﻓﺘﺨـــــــــﺎﺭ ﻣﻨـــــــــﻪ ﮐـــــــــﻪ                              ﺑـــــــــﺎ ﺧـُــــــــﺮﺩ ﮐﺮﺩﻧـــــــــﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﯼ  ﻟﻘﻤـــــــــﻪ ﮔﻨـــــــــﺪﻩ ﺗـــــــــﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﻨـــــــــﺖ                                       ﺑــــــﺮﺩﺍﺷﺘﯽ ...
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت :- می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :- نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت :- نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند .
پیرمردی هر روز تو محله میدید پسرکی با کفش های پاره و پای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکردروزی رفت ی کتانی نو خرید و اومد و به پسرک گفت بیا این کفشا رو بپوشپسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟!پیرمرد لبش را گزید و گفت نه!پسرک گفت پس دوست خدایی چون من دیشب فقط به خدا گفتم كه کفش ندارم...
دختر :شنیدم داری ازدواج می کنی ..مبارکه..خوشحال شدم شنیدم..پسر :مرسی..انشااله قسمت شما..دختر:می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟ پسر:چی می خوای؟ دختر:اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو بذاری روش؟ پسر:چرا؟می خوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟ دختر:نه..آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..می خوام بفهمی چقدر عاشقت بودم ودوستت داشتم...
بار اول که دیدمش تو کوچه بود... یه لباس گل گلی تنش بود...باموهای بلند و خرمایی... اومد طرفم و گفت داداشی؟میای باهام بازی کنی؟از چشمای نازش التماس می بارید...خیلی کوچیک بودم اما دلم لرزید...
گاهی دلم می گیرد...از آدم هایی که در پس نگاه سردشان با لبخند گرمی فریبت می دهند! از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند!! دلم می گیرد... از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد!! و نگاهی که به توست... و هیچ وقت تو را نمی بیند! از دوستی که برایت هدیه دو بال برای پریدن می آورد... و بعد... پرواز را با منفورترین کلمات دنیا معنی می کند!!! دلم می گیرد از چشم امید داشتنم به هوسبازانی که ترانه عشق میخوانند!! این همه هیچ... گاهی حتی از خودم هم دلم میگیرد...!
یکی از شخصیت های محترم دخترش  ،عروس می کنه و بعد توی کارت عروسیش می نویسه که ،بسمه تعالیدوشیزه فلانی و آقای فلانی به ازدواج هم در آمدند. بنا داشتیم جشن با شکوهی بگیریم . شما را هم دعوت کنیم ،
زندگی را بیاموزیم از:بلبلی که حتی در قفس هم می‌خواندپروانه ای که حتی با وجود کوتاهی عمر، از پرواز دست نمی‌کشدطاووسی که زشتی پاهایش، افسرده‌اش نساختهکرمی که بی‌دست و پا بودنش، او را از حرکت باز نداشتهجغدی که شب‌ها به مراقبه مشغول است.عقابی که چشمانش را به هدفش دوخته استسگی که تو نجس می‌خوانیَش ،اما او به تو وفادار استگوسفندی که قربانی خوشی‌ها و ناخوشی‌های توست اما باز برایت برکت میاوردزنبوری که از گل شهد برمی‌آورد و از دشمن دمارپشه ای که چگونه غرور و عظمت تو را در هم می‌شکند و خشم نهفته‌ات را بیرون می‌ریزد...
پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانستبه او کمک کند که او هم در زندان بود .پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
به تعداد آدم های روی کره ی خاکی ، تفاوت فکر و نگرش وجود دارد !!پس این را بپذیر :کسی که تفکرش با تو متفاوت است ، دشمنت نیست ؛ انسان دیگری است با دیدگاهى دیگر فقط همین …اگر فقط همین یک اصل را بپذیریم ، روابط مان بهتر خواهد شدو زندگى سرشار از آرامش توام با احترام و درک متقابل را تجربه خواهیم کرد .به همین سادگی
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشتبا اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتادبعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.
ﻣﺮﺩ ﺍﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﺧﻢ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺎﻟﺘﻮ ﺑﮑﺸﯽ ﺟﻠﻮ....  ﻧﻪ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﻭﻝ ﻣﯿﮕﻦ ﺷﺎﻟﺘﻮ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﻮﻫﺎﺕ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯿﻪ!  ﻣﺮﺩ ﺍﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺵ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﻭ ﺍﺧﻤﺶ ﻣﺎﻝ ﺑﻘﯿﻪ ﺳﺖ....ﻧﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯼ ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﻤﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ،
فقر اینه که عاشق کسی شی عاشقت نشهو کمرت بشکنه اما باز دولا دولا  عاشقش باشیفقر اینه که پولت از پارو بالا بره اما همیشه سر در دانشگاه منتظر سرویس دانشگاه بمونیفقر اینه بری دانشگاه وهمون سلام کردن هم یادت برهفقر اینه به کسی احترام بگذاری که قابل ستایش نیستفقر اینه چاپلوسی اساتید رو بکنی برای گرفتن نمرهفقر اینه هم جنست رو به جنس مخالف بفروشیفقر اینه به کسی دل ببندی که محبت دل بستن نداره
وقتی ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ" ﯾﮏ ﻧﻔﺮ "ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ" ﯾﮏ ﻧﻔﺮ "ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯽﺷﻮﺩ قمارِ سنگینی کرده ای!!!ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭﺩ... " ﺩﯾﻦ " ﻭ " ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ " ﺭﺍ ﯾﮑﺠﺎ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﯼ !... .عاقلانه زندگی کنیم
من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم . چاقم,لاغرم, قد بلندم,کوتاه قدم, سفیدم,سبزه ام 
برای اصیل بودن کافی ست که دروغ نگویی . آغاز اصالت خوب همین است که نخواهی چیزی باشی که نیستی ...
خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود: من شش چیز را در شش جا قرار دادم و مردم در جای دیگر طلب می کنند: من آسایش را در بهشت قرار دادم و مردم در دنیا می جویند علم را در گرسنگی گذارده ام ، در سیری می طلبند عزت را در بیداری شب نهاده ام ، در دربار پادشاهان جستجو می کنند رفعت را در فروتنی گذاشته ام ، در تکبر می خواهند مستجاب شدن دعا را در غذای حلال مقرر کرده ام ، در سروصدا می جویند بی نیازی را در قناعت قرار داده ام ، در زیادی مال طلب می کنند، که هیچگاه نخواهند یافت .
چشمانت سگ داشت... اخلاقتم که سگی بود... هار هم که می شدی دوست و دشمن نمی شناختی... کاش وفایت هم مثل سگ بود!!!
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﺍﻓﺸﺎﺭﻋﺰﻡ ﺗﺴﺨﻴﺮ کشوری ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ به ﻣﻜﺘﺐ ﻣﻴﺮﻓﺖ؛ ﺍﺯﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭘﺴرﭼﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻧﻲ؟ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ: ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺎﺩﺭ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻛﺠﺎﻱ ﻗﺮﺍﻥ؟ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ : ﺍﻧﺎ ﻓﺘﺤﻨﺎ ...
همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت .... ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت چ سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ شکست با کوزه است .... دل ها خیلی زود از حرف ها می شکنند!!! مراقب گفتارمان باشیم جواب دل های شکسته با خداست !!
"دکتر الهی قمشه ای"700 سال پیش در اصفهان مسجدی می ساختند کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری های پایانی بودند پیرزنی از انجا رد میشد . ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است! کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت ! چوب بیاورید . کارگر بیاورید . چوب را به مناره تکیه دهید . حالا همه باهم . فشااار دهید . فشااااااااااار !!!
احمد شاملو ﯾﮏ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺮﯼ ﭘﻮﺷﯿﺪﻣﺶ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﻓﺖ و ﮔﻠﯽ ﺷﺪ . ﻭ ﻣﻦِ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ، ﭘﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻭﻟﯽ ﻧﺸﺪ ... ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺷﺴﺘﻤﺶ ﭘﺎﮎ ﻧﺸﺪ؛ ﺣﺘﯽ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺸﮑﺸﻮﯾﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﯾﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ !!! ﺁﻗﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺧﺸﮑﺸﻮﯾﯽ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮔﻔﺖ :