باران بشوى چون که تنت بر همه جاریستکى تشنه شود سیر, فقط نام توآب است اینجا به تو از عشق و وفا هیچ نگویندچون دغدغه ى مردم این شهر حجاب است تن را بدهى , دل ندهى فرق نداردیک آیه بخوانند ,گناه تو ثواب است مرغان هوایى چو بیفتند در این دامفرقى نکند کبک و یا جوجه عقاب است صیاد در این دشت مصیبت زده کور استهر مرغ به دامش برسد نام ,کباب است هر مشتى غضنفر که رسد از ده بالابر مسند قدرت چو زند تکیه ,جناب است اصلا سخن از تجربه و علمو توان نیستشایسته کسى است که با حکم و خطاب است در دولت منصور که یک سکه حساب استتنها سند ساخت یک صومعه خواب است اینجا کسى از مرگ بشر ترس نداردترس ازشب قبراست وسوال است وجواب است اى کاش که دلقک شده بودم و نه شاعردر کشور من ارزش انسان به نقاب است