به فرق بین بازیكنان فوتبال و داور بازى توجه كنید؛ بازیكن فقط به بازى عشق
مىورزد در حالى كه داور، بازى كردن بازیكن را مورد توجه قرار مىدهد،
خودش بازى نمىكند بلكه بازیكن تحلیل مىكند. انسانها نیز در این دنیا دو
گونهاند: عدهاى كه در این دنیا بازیگرند، به سرعت عمرشان مىگذرد و
نمىفهمند كه چه مىكنند، همین كه نان و آب به دست آورند دل خوشاند. عده
دیگرى از انسانها نیز هستند كه از این سطح بالاتر آمدهاند و زندگى خودشان
را تحلیل مىكنند. یعنى فقط بازیگر نیستند، بلكه تماشاگر هم هستند مثلاً
شخصى، غذاهاى گوناگون را پى در پى مىخورد و فقط به خوشمزگى آنها توجه دارد
(یعنى فقط بازیگر است)، و دیگرى در عین این كه غذا مىخورد غذا خوردنش را
تحلیل و ارزیابى مى كند، یعنى لذّت بردنش را مىبیند و غذا خوردنش را تحلیل
مىكند، در چنین حالى است كه نورى به قلب این شخص افتاده. چرا كه حیوان،
فقط غریزه است و كسى كه فقط به غرایز خودش بپردازد هنوز در حدّ قوّه
حیوانیه است. اما انسان مىتواند به مرحلهاى برسد كه قوّه حیوانى خودش را
ببیند. حیوان شهوت دارد ولى انسان، هم شهوت دارد و هم شهوت داشتن خودش را
مىتواند ارزیابى كند.(استاد طاهرزاده)