مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش می تاخت. این طور به نظر می رسید که به جای بسیار مهمی می رفت. مردی که کنار جاده ایستاده بود، فریاد زد: "کجا می روی؟"مرد اسب سوار جواب داد: نمی دانم از اسب بپرس!این داستان زندگی خیلی از مردم است. آن ها سوار بر عادت های شان می تازند، بدون این که بدانند به کجا می روند.