پرت و پلاهای واقعی !!!!!!!!!!!؟

مطالب ترکیبی از داستان و وقایع احساسی ، فرهنگی ، تاریخی با مضمون حال و روز

پرت و پلاهای واقعی !!!!!!!!!!!؟

مطالب ترکیبی از داستان و وقایع احساسی ، فرهنگی ، تاریخی با مضمون حال و روز

کلی موضوع متنوع از هر سمت و سویی ...این روزها بهانه نوشتن زیاد است و حس آن زیاد تر. ازکسانی که از من متنفرند سپاس،دنبال یک عکس می گردم که شبیه تو باشد مردها
را با سبیل هایشان ،چند تا دست باید بشن قطع تا این چرخ بچرخه واسه...، اصلا بهشان اعتقاد نداری و فقط ادایشان را جلوی یکدیگر ...

آخرین نظرات
یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمیاورد.شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد،شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه،سواد، یاد گرفتن فرمول و اطلاعات در علم و یا مبحث خاصی است!این شعور هست که راه استفاده درست و یا غلط از علم (سواد) رو به ما میگه!شعور رو به کسی نمیشه آموزش داد؛یک انسان میبایست در درون خودش طلب شعور کند تا به آن دست پیدا کند!چه بسا ما اساتید برجسته علمی و دانشگاهی و یا دینی داریم که سواد دارند ولی شعور ندارند. از کتاب: بیشعوریخاویر كرمنت
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام ، دوست می دارم ........ برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود ... تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام، دوست می دارم ... اندازه قطرات باران، اندازه ی ستاره های آسمان دوستت می دارم ... تو را به اندازه خودت، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم ... تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم ... . . . شعر از پل الوار شاعر فرانسوی
از شكست خیلى نترس؛به مراتب شرافت دارد به دست روى دست گذاشتنو ایستاده خفتن؛مردان و زنان بزرگ، در اكثر شبهاى عمرشان ،دو "بی خوابى" داشته اند: بی خوابى از درد شكست و خیانت دیدگى و بی وفایى؛ بی خوابی از شوق رسیدن به مقصود
دلم به حال پروانه ها می سوزد،وقتی چراغ را خاموش می کنم...و به حال خفاش هاوقتی چراغ را روشن می کنم!نمی شود قدمی برداشتبدون آنکه کسی برنجد؟!
فقط كسانى كه زیاد گریه كرده اند مى توانند ارزش زیبایى هاى زندگى را درك كنند و از ته دل بخندند. گریه كردن آسان است، اما خندیدن بسیار سخت. این حقیقت را خیلى زود مى فهمى...
حقیقت این است ...فرودگاهها، بوسه های بیشتری از سالن های عروسی به خود دیده اند!و دیوار بیمارستانها بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند!همیشه اینگونه ایم!!!همه چیز را موکول میکنیم به زمانی که چیزی در حال از دست رفتن است!!
زندگی را ورق بزن... هر فصلش را خوب بخوان...با بهار برقص...با تابستان بچرخ...در پاییزش عاشقانه قدم بزن...با زمستانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش...زندگی را باید زندگی کرد، آنطور که دلت می گوید.مبادا زندگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری!
قدرت نه دست هیتلر استو نه دست تمام کسانی که جنگ به پا می کنند…قدرت دست کسی ستکه میفهمد دوستش داری…
1:هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن.حرمتها "شکسته" میشود2:هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن.تبدیل به "وظیفه" میشود3:هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز."بی ارزش" میشوی
هر وقت بین دوتا انتخاب مردد بودی ، شیر یا خط بندازمهم نیست شیر بیفته یا خط ...مهم اینه که اون لحظه ای که سکه داره رو هوا می چرخه ،یه دفعه بفهمی ، دلت بیشتر میخواد شیر بیفته ، یا خط...!
هرپادشاهی ابتدا فقط یک نوزاد بوده،هرساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده،مهم نیست امروز کجایی،مهم اینه که فردا کجا خواهی بود...فردایی بسازید كه امروزتان جلویش زانو بزند.
تو برهنه به دنیا آمده ای و برهنه از دنیا می روی .تو به همان میزان که با خود به دنیا آورده ای با خود از دنیا می بری.تو در میان عریانی تولد و عریانی مرگ ،نقش واسطه را ایفا می کنی.تو از زندگی می گیری و به زندگی می بخشی.تو هیچ چیز نداشته ای و هیچ چیز نداری و هیچ چیز نخواهی داشت.همه چیز به هستی تعلق دارد.مالک حقیقی ، هستی ست.چند روزی چیزی را به تو امانت می دهد،سپس پس می گیرد و روانه ات می کند.کسی که از فهمی ژرف برخوردار است، خود راوسیله ای می داند در دست زندگی، تا زندگی به وسیله او به زندگی ببخشد.انسان شاهدی بیش نیست.اما این انسان باید بصیرتی کسب کند تا شایسته نام انسان باشد.
خر وصیّت کرد: فرزندم! بیا و‌خر نباشاین همه خر بوده ای، کافی ست پس دیگر نباشیا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیریا فرار مغزها کن! توی این کشور نباشکار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبود!همتی کن وارثِ این شغل زجرآور نباش
معلمی گفت :  توانا بود هرکه... ؟  دانش آموز گفت : "توانا بود هرکه دارا بود"ز ثروت دل پیر برنا بودتهیدست به جایی نخواهد رسیداگر چه شب و روز کوشا بودندانست فردوسی پاکزادکه شعرش در این ملک بیجا بودگر او را خبر بود از این روزگارکه زر بر همه چیز والا بودنمیگفت آن شعر معروف را"توانا بود هرکه دانا بود
حرف مردم مثل موج دریاستاگر در مقابلش وایستی، خسته ات میکنه و اگر باهاش همراهی کنی، غرقت می کند. قرار نیست که همۀ آدمها شما را درک کنند و این اشکالی نداره.آنها حق دارند نظر دهند و شما کاملا حق دارید آنرا نادیده بگیرید.
دنیارا فهمیدم!چیزی جز زمان نیست....یا رفته یا مانده یا من درآن مانده!وتنها یک ارمغان دارد.... زمانی که به من بدهکار است وزمانی که من طلبکارم..دنیا.....اخرین طلبم را بده مدتهاست که زندگیم را به تو فروخته ام.بیا...و...خوش حساب باش.
" احمد شاملو "چه جالب استناز را می کشیم؛آه را می کشیم؛انتظار را می کشیم؛فریاد را می کشیم؛درد را می کشیم؛ولی بعد از این همه سال، آنقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم دست بکشیم! .... " از هر انچه آزارمان میدهد" ...
چه درون گرا باشید چه برونگرا، شما به روابط خارج از افکارتان با افراد دیگر نیاز دارید.غیرممکن است نتوانید روابط خوبی با دیگران ایجاد کنید و بخواهید در زندگی تان به موفقیت هایی برسید. در روابط تماس چشمی ایجاد کنید. بهترین و مطمئن ترین راه تماس چشمی را بیابید آنگونه دست بدهید تا با اعتماد به نفس به نظر برسید باید بدانید چه زمانی باید طرف مقابل را به نام کوچک و چه زمانی به نام خانوادگی صدا بزنیدتمرین کنید تا تن صدایی داشته باشید تا خوشایند و دل نشین باشد. 80% مردم اصلا به این مورد فکر نمی کنند تمرین صحیح ایستادن کنید تا چطور در جمعی بایستید. دستانتان چه حالتی داشته باشد به این فکر کنید،چه زمانی باید و چه زمانی نباید لبخند بزنید...
برای هیچ متعصبی دلیل نیاور!با او مجادله نکن!او جبهه میگیرد.کسی‌که جبهه گرفت دیگر فکر آموختن نیست؛ بلکه فکر پیروزی‌ست.تغییر دست خود شخص است؛ نه دیگران.بگذار او خودش کنجکاو شود و عقایدش را نقد کند.تنها به او دو کلمه بیاموز:«شــــــــــک کـــــن»
همه ى ما یك عذرخواهى به احساس خود بدهكاریم...زمانى كه براى نگه داشتن آدمهاى اشتباه پافشارى كردیم!آن زمان كه دروغ شنیدیم و سكوت كردیمجایى كه باید میرفتیم اما ایستادیم!چیزهایى كه دیدیم و ندیده انگاشتیم!از هیچ و پوچ رویا ساختیم و ذوق كردیم!!!براى فرار از حقیقت لج كردیم و لج كردیم و لج كردیم.....خاموش كن فانوس وابستگى ات را..
نبخشیدن باعثِ کوچک شدن افق نگاهت ،و پر شدن فضای ذهنت از چیزهایی میشود که هیچ نیازی به آنها نداریمی بخشی چون ،به اندازه کافی قوی هستیکه درک کنی همه آدم ها ممکن است خطا کنند …بخشیدن ، هدیه ای است که تو به خودت میدهی …به خاطر بسپار که آدم های ضعیف هرگز نمی توانند ببخشند ؛بخشیدن خصلت آدم های قوی است !بخشیدن یک اتفاق لحظه ای هم نیستفقط قدرتمندها می بخشند …پس در هر شرایطی قوی بودن را انتخاب کن
در زندگی آسایش را با کسانی داریم که با ما موافق هستندامازمانی رشد میکنیم که با کسانی که با ما اختلاف نظر دارند هستیم. . .اگر شما یک غذای بد طعم را خورده باشیدمیتوانید طعم یک غذای خوب را درک کنیدپس، از تلخیهای زندگی درس بگیرید تا بتوانید آنرا درک کنید. چیزهایی که از دست داده ای را بحساب نیاورچون گذشته هرگز برنمیگردد.اگر رنجی نمیبردیمهرگزمهربان بودن را نمیآموختیم . . .به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید !زیرا اینها کسانی هستند که از صمیم قلب معتقدند شما بهتر از آنانید . . .
صداقت مؤثرترین تیری است که به قلب هدف می‌‌نشیند...    هدفت را با نقشه‌های جوراجور آلوده مکن‌...    خودت باش...    نه آنطور که فکر میکنی او میخواد...    کوشا باش...نه مصر...    افتاده باش...نه‌ ذلیل...    شوخ باش...نه‌ مسخره...    آزاده باش...نه سرکش...    مطمئن باش...نه‌ ساده...    از خود، راضی باش...نه‌ از خود راضی...    صبور باش...نه‌ در کمین...
http://telegram.me/ApplicantEruditeLife
گویند از مردی که صاحب گسترده‌ترین فروشگاه‌های زنجیره‌ای در جهان است پرسیدند :«راز موفقیت شما چه بوده؟»او در پاسخ گفت :« زادگاه من انگلستان است. در خانواده‌ی فقیری به دنیا آمدم و چون خود را به معنای واقعی فقیر می‌دیدم، http://telegram.me/ApplicantEruditeLife
یادمون باشهتصویر زندگیمون، همون چیزیه که با قلم افکارمون ترسیم میکنیم.اگر نقصی توی تصویر زندگیمون میبینیم،بهتره با پاکنی از جنس انرژی و اندیشه مثبتاون رو پاک کنیم و مجددا با قلم افکارمونشروع به طراحی و رفع اون نقص کنیمیادمون باشهکه بزرگترین مسائل رو آدمهاخودشون با طرز فکر و دیدشون نسبت به دنیای اطراف میسازن.پس بهتره عدسی و لنز دوربین فکرمون روبا دستمالی از جنس محبت و عاطفه و عشق و بخشش، پاک کنیم تا عکس زندگیمون شفافتر و زیباتر بیفته...
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است... هر قلبی دردی دارد٬ فقط نحوه ابراز آن فرق دارد... نه سفیدی بیانگر زیبایی ست.... ونه سیاهی نشانه زشتی.... انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.....  داشته هایت را شاکر باش..... انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی  فکرش شریف نمیشود جز به واسطه ی رفتارش و قابل احترام نمیگردد جز به سبب اعمال نیکش...
باران که شدى مپرس ، این خانه کیستسقف حرم و مسجد و میخانه یکیستباران که شدى، پیاله ها را نشمارجام و قدح و کاسه و پیمانه یکیستباران ! تو که از پیش خدا مى آییتوضیح بده عاقل و فرزانه یکیست...بر درگه او چونکه بیفتند به خاکشیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیستبا سوره ى دل ، اگر خدارا خواندىحمد و فلق و نعره ى مستانه یکیستاین بى خردان، خویش ، خدا مى داننداینجا سند و قصه و افسانه یکیستاز قدرت حق ، هرچه گرفتند به کاردر خلقت حق، رستم و موریانه یکیستگر درک کنى خودت خدا را بینى درکش نکنى، کعبه و بتخانه یکیست ...
ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ : ﺁﺯﻣﺎیش ﺍﻟﻬﻲ ﺭﻭ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﻧﺎﺷﺘﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺍﺩ، ﻳﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺬﺍآقای ﻣﺠﺮﻱ : ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﺣﺮﻓﻴﻪ ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ؟ ﺩﺍﺭﻱ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻬﻤﻲ ﺭﻭ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﻴﮑﻨﻲ؟ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪ : ﺟﺪﻱ ﻣﻴﮕﻢ ...ﺁﺧﻪ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻳﻪ ﺁﺩﻡ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺁﺩﻡ ﺳﻴﺮ ﺧﻴﻠﻲ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ!
تفاوت سکه و ایده در این است که اگر من یک سکه و شما نیز یک سکه داشته باشید و سکه هایمان را با هم جابجا کنیم، باز هر کدام از ما یک سکه خواهیم داشت. اما اگر شما یک ایده و من یک ایده داشته باشم و آنها را با هم مبادله کنیم، هر کدام دارای دو ایده خواهیم بود. جهان و محیط اطرافمان مدام در حال تغییر است. بیشتر از توجه به سكه های دیگران، به ایده ها و افكارشان توجه كنیم .
در حیرتم از خلقت آب...اگر با درخت همنشین شود ، آن را شکوفا میکند.اگر با آتش تماس بگیرد، آن را خاموش میکند.اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آن را تمیز میکند.اگر با آرد هم آغوش شود، آن را آماده طبخ میکند.اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود.ولی اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد.دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تاثیر پذیر است، و در تنهایی مرده و گرفته است..."باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم.فروغ فرخزاد
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره.مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
می گویند:حرف ها هم دست دارند;دست های بلندی كه گاهی گلویی را می فشارند و نفس می گیرند.می گویند:حرف ها هم پا دارند;پاهای بزرگی كه گاهی جایشان را روی دلی می گذارند و برای همیشه می مانند.می گویند:حرف ها هم چشم دارند; چشم های سیاهی كه گاهی به چشم های دیگران نگاه می كنند و انها را درشرمی بیکران فرو می برند.می گویند:حرف ها هم .........جان دل:زنهار حرف های تو اینگونه مباد.باور کنی یا نه.....سنجیده سخن گفتن از سکوت هم دشوار تر است...
یک شمش آهن را در نظر بگیرید که ارزش آن 5 دلار است. اگر از این شمش آهن در کوره آهنگری,نعل اسب بسازید ارزش آن 10 دلار خواهد شد.چنانچه همین شمش را به یک کارگاه سوزن سازی بدهیم, بهای سوزن های ساخته شده به3285 دلار بالغ می شود.ولی اگر این شمش را به یک کارخانه ساعت سازی بدهیم. قیمت فنرهای ساعتی که نهایتا از آن ساخته می شود 250000دلار خواهد شد. در واقع,تفاوت ارزش ایجاد شده بین 5 دلار و 250000 دلار است.شما با خودتان چه می کنید؟
ﻭﺳﻌﺖ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑه ﺎﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ، ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﻭ ﺭﻓﺘﺎر ﺍﻭﺳﺖ .ﻫﺮ ﭼﻪ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ،ﻣﺤﺒﺖ، ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ، ﺧﺮﺩ ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﺭﻭﺷﻦ ﺗﺮﯼ.ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺩﺕ، ﮐﯿﻨﻪ، ﻧﻔﺮﺕ، ﺧﺸﻢ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺗﺮﯼ.ﻫﯿﭻ ﻧﻘﺎﺏ ﻭ ﭘﻮﺷﺸﯽ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ یارای ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻧﯿﺎﯾﻤﺎﻥ را ندارد!اگر طالب نور در زندگی مان هستیم باید از جنس نور شویمچون بر أساس قانون جذب ما هر آنچه در درون و أفكار و نیات مان داریم را به خود جذب می كنیم.
گاهی اوقات خودت را مثل یک کتاب ورق  بزن...انتهای بعضی فکرهایت نقطه بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی...بین بعضی حرفهایت "کاما" بگذارکه بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی....پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب" بگذار تا فرصت ویرایش هست.خودت را هرشب ورق بزن، بعضی عقایدت راحذف کن، اما بعضی ها را پررنگ تر.
مردی بار سنگینی از نمک بر پشت الاغش گذاشته بود و به شهر میبرد تا آنها را بفروشد.در مسیر به رودخانه ای رسیدند.. هنگام رد شدن از رودخانه پای الاغ سر خورد ودرون آب افتاد..الاغ وقتی بیرون آمد بار نمک در آب حل شده بود و بارش سبکتر شده بود.
یکبار بانویی از من پرسید :چه موانعی بر سر راه شادمانی و نشاط وجود دارد؟پاسخ دادم ، تنها مانع موجود        اعتقاد به وجود مانع است...وین دایر
چه حقیر انکس که بخود مغرورهچرا که نمی داند بعد از بازی شاه و سرباز در یک جعبه میروند
اگر بر این باوری که سنگ برایت معجزه میکند، معجزه رخ خواهد داد!اگر بر این باوری که آسمان برایت معجزه میکند، معجزه رخ خواهد داد!اما آگاه باشنه سنگ از خود قدرت دارد، نه آسمان!آنچه که نیرو دارد، باور توست! ایمان و یقین راسخ توست!اگر سنگ قدرتی داشت، فکری به حال خود میکرد!بیرون ز تو نیست، آنچه در عالم هستاز خود بطلب هر آنچه خواهی، که توییمعجزه زندگی خودت باش..
ﺩﻭ ﺧﻂ ﻣﻮﺍﺯﯼ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻦ ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﺪ.ﮔﻔﺘﻢ:ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻡ.ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻠﺨﯽ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﻄﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
زیادی خوب بودن ، خوب نیستزیادی که خوب باشی دیده نمیشوی....میشوی مثل شیشه ای تمیز !!کسی شیشه ی تمیز را نمیبیندهمه به جای شیشه ، منظره ی بیرون را میبینند !!ولی وقتی شیشه کمی بخار بگیرد
برای میلیون‌ها سال بشر مانند حیوانات زندگی می‌کرد.سپس چیزی اتفاق افتاد که قدرت تصورمان را فرو افکند.ما یادگرفتیم حرف بزنیم و یاد گرفتیم گوش کنیم. گفتگو تبادل‌ اندیشه‌ها را ممکن کرده است و سبب شده است بشر با همکاری یکدیگر غیرممکن‌ها را بسازد.بزرگترین دستاورد‌های بشریت با حرف زدن انجام شده است٬ و بزرگترین ناکامی‌هایش بدلیل حرف نزدن بوده است .
بهش گفت مادر یه بیماری داری،باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان...مادر گفت:چه بیماریی؟گفت :الزایمر...گفت:چی هست...گفت:"یعنی همه چیو فراموش میکنی..."گفت انگار خودتم همین بیماریو داری...گفت: چطور؟گفت:انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم،چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی،قامت خم کردم تا قد راست کنی..پسر رفت توی فکر......برگشت به مادرش گفت: مادر منو ببخش...گفت:برای چی؟گفت:به خاطر کاری که میخواستم بکنم...مادر گفت:"من که چیزی یادم نمیاد
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺍﻭﻝ ﺍﺗﺮﯾﺶ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻓﻘﺮ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩﺩﻭﻟﺖ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﭘﻮﻝ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖﺍﺗﺮﯾﺶ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻬﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭼﺮﺥ ﻫﺎﯼ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺩﺭﺍﺗﺮﯾﺶ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﮕﺮﺩﺵ ﺩﺭآﯾﺪﺍﺗﺮﯾﺶ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻝ ﺳﺎﻟﻦ ﺍﭘﺮﺍ ﻭ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺳﺎﺧﺖ !!ﺳﺎﻟﻦ ﻫﺎﯼ ﺗﺌﺎﺗﺮﺳﺎﺧﺖ ﻭﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻫﺎﺭﺍ ﺗﺮﻣﯿﻢ ﮐﺮﺩ !!ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻝ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻧﺴﺎﺧﺘﯿﺪ..؟!ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ...!!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است... هر قلبی دردی دارد٬ فقط نحوه ابراز آن فرق دارد... نه سفیدی بیانگر زیبایی ست.... ونه سیاهی نشانه زشتی.... انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.....  داشته هایت را شاکر باش..... انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی  فکرش شریف نمیشود جز به واسطه ی رفتارش و قابل احترام نمیگردد جز به سبب اعمال نیکش...
تصویر زندگیمون، همون چیزیه که با قلم افکارمون ترسیم میکنیم.اگر نقصی توی تصویر زندگیمون میبینیم،بهتره با پاکنی از جنس انرژی و اندیشه مثبتاون رو پاک کنیم و مجددا با قلم افکارمونشروع به طراحی و رفع اون نقص کنیمیادمون باشهکه بزرگترین مسائل رو آدمهاخودشون با طرز فکر و دیدشون نسبت به دنیای اطراف میسازن.پس بهتره عدسی و لنز دوربین فکرمون روبا دستمالی از جنس محبت و عاطفه و عشق و بخشش، پاک کنیم تا عکس زندگیمون شفافتر و زیباتر بیفته...
خندیدن یک نیایش است. اگر بتوانی بخندی، آموخته ای که چگونه نیایش کنی. جدی نباش. عبوس هرگز نمیتواند متفکر باشد. کسی که میتواند بخندد،
ﺭﻭﺯﻱ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﻲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻓﺘﺮ BBC ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻣﻲﺭﻓﺘﻢ . ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻗﺎ ﻟﻄﻔﺎً ﻧﻴﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ.ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺁﻗﺎ ! ﻣﻦ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺮﻳﻌﺎً ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﻭﻡ ﺗﺎ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﻲﭼﺮﭼﻴﻞ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﺩﻳﻮ ﮔﻮﺵ ﺩﻫﻢ !ﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪﻱ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻭ ﺫﻭﻕ ﺯﺩﻩﺷﺪﻡ ﻭ ﻳﮏ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﺩﻩﭘﻮﻧﺪﻱ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻡ . ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﮔﻔﺖ : ﮔﻮﺭ ﺑﺎﺑﺎﻱ ﭼﺮﭼﻴﻞ ! ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ،ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﻫﻢ ﺍﻳﻦﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻲﻣﺎﻧﻢ!!!پول حتی علایق و احساسات انسانها را عوض می كند !
پرنده هایی که روی شاخه نشستند، هرگز ترس از شکستن شاخه ندارند، زیرا اعتماد آنها به شاخه ها نیست، بلکه به بالهایشان است.همیشه به خودت اعتماد داشته باش، خودت را باور کن!همیشه خودت را نقد بدان، تا دیگران تو را به نسیه نفروشند.سعی کن استاد تغییر باشی، نه قربانی تقدیر.و هرگز، به خاطر مردم تغییر نکن! این جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند.مردم شهری که همه در آن می لنگند، به کسی که راست راه می رود می خندند.
ﺑﻮﻣﯿﺎﻥ ﺍﻓﺮﯾﻘﺎ،ﺭﻭﯼ ﺗﻨﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺣﻔﺮﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻔﺮﻩ ﻫﺎ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ.ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﺮﺩﻭ،ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﻔﺮﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺸﺖ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ، ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ .ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺟﯿﻎ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ ﭘﺮﺩ،ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺍﻡ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﻮﺩ.ﻭ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎً ﺷﮑﺎﺭ ﺷﮑﺎﺭﭼﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !!ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻏﻠﻂ ﻣﺎ،ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﺁن ها ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯿﻢ، ﺁﺯﺍﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ …بنابراین نه مشتمان ،، که ذهنمان،،  را باز کنیم تا آزاد شویم.
لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ !از گرما می نالیم. از سرما فرار می کنیم. در جمع، از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم. تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصیر غروب جمعه است و بس!ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ:ﻣﺪﺭﺳﻪ.. ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ .. ﮐﺎﺭ..ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ!ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ...دکتر حسابی
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،غصه هم میگذرد،آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!زندگی ذره كاهیست،كه كوهش كردیم،زندگی نام نکویی ست،كه خارش كردیم،زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،زندگی نیست بجزدیدن یارزندگی نیست بجزعشق،بجزحرف محبت به كسی،ورنه هرخاروخسی،زندگی كرده بسی،زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...
بیل گیتس:If you born poor, it's not your mistake. But if you die poor it's your mistake.اگر فقیر به دنیا آمده‌اید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است. سوآمی ویوکاناندنIn a day, when you don't come across any problems, you can be sure that you are traveling in a wrong path.در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید. 
" عقیده‌ "می‌تواند عقیده‌ی من باشد، اما "حقیقت" نمی‌تواند حقیقت من باشد! "حقیقت"متعلق به هیچ کس نیستبرای همین است که همیشه بر سر عقیده می‌جنگند نه بر سر حقیقت!
ﯾــﮏ ﻋـــُﻤــﺮ ﺑــﺎﯾـــﺪ ﺑــﮕـــﺬﺭﺩ ! ﺗﺎ ﺑﻔـﻬﻤـﯿﻢ ﺑﯿﺸـﺘﺮ ﻏــﺼﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧــﻮﺭﺩﯾﻢ ، ﻧﻪ ﺧـــــــــﻮﺭﺩﻧﯽ ﺑﻮﺩ ،  ﻧﻪ ﭘﻮﺷـــﯿﺪﻧﯽ ، فقــط دوریــــختنی بود ! ﻭ ﭼـﻘـــﺪﺭ ﺩﯾـــﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿـــﻢ ﮐﻪ : ﺯﻧــﺪﮔـﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ; ﻣﻨﺘــﻈـﺮ ﮔــﺬﺷﺘﻨـﺶ ﻫﺴﺘﯿـــﻢ  ...!
در 30 سالگی کارش را از دست داد؛در32 سالگی در یک دادگاه حقوق شکست خورد؛در 34 سالگی مجددا ورشکست شد؛در 35 سالگی، عشق دوران کودکیش را از دست داد،در 36 سالگی دچار اختلال اعصاب شد؛ در 38 سالگی در انتخابات شکست خورد؛ در 48،46،44 سالگی باز در انتخابات کنگره شکست خورد؛به 55سالگی که رسید باز نتوانست سناتور ایالت شود؛در 58سالگی مجددا سناتور نشد؛در 60 سالگی به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا برگزیده شد؛ او نظام برده داری را در آمریکا از بین برد.نام او " آبراهام لینکلن " بود.او هیچ گاه جا نزد، هرگز تسلیم نشد. بازندگان آنهایی هستند که جا می زنند !
دو چیز انسان را نابود میکند:1-مشغول بودن به گذشته2-مشغول شدن به دیگرانهر کس در گذشته بماند آینده را از دست میدهد و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد نصفی از آسایش و راحتی خود را از دست میدهدبهترین انتقام درزندگی این است:که به راه خودادامه دهیدو اتفاقات بدرا فراموش کنیدبه هیچکس اجازه ندهید ازتماشای رنج شمالذت ببردشادبودن را سرمشق زندگی خودقراردهید. ومسیرزندگیتان رابه زیبایی ترسیم کنید.....
پادشاهی وزیری داشت كه هر اتفاقی می افتاد می گفت: خیراست!!روزی دست پادشاه در سنگلاخها گیركرد و مجبور شدند انگشتش را قطع كنند، وزیر در صحنه حاضر بود گفت: خیراست!پادشاه ازدرد به خود میپیچید، از رفتار وزیر عصبی شد، اورا به زندان انداخت...۱سال بعد پادشاه كه برای شكار به كوه رفته بود، در دام قبیله ای گرفتارشد
برای از بین بردن تاریکیشمشیر نکش...خشمگین نشو...فریاد نزن...برای از بین بردن تاریکیچراغ روشن کن...تاریک اندیشی؛ قفلی است که تنها با کلید روشن اندیشی باز می شود.
هرکس دوبار می میرد:یکبار آنگاه که عشق از دلش میرود و بار دیگر آنگاه که زندگی را بدرود می گوید اما مرگ زندگی دربرابر مرگ عشق ناچیز است!!! «فرانسوا ولتر»
گاندی قشنگ میگهاگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن.کاری که خیلی از ما رعایت نمیکنیم...!!!!ناپلئون میگوید:دنیا پر از تباهی است،نه به خاطر وجود آدمهای بد،بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب.گرگ همیشه گرگ می زاید گوسفند همیشه گوسفند.تنها فقط انسان است که گاهی گرگ می زاید و گاهی گوسفند.وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم:مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه، نه آگاهشون!!!...
هر گاه عیبی در من دیدی، به خودم خبر بده نه کسی دیگر را،چون تغییر آن دست من است!!!کار اولت ثواب دارد و نصیحت است، اما گزینه دوم غیبت و گناه است،
این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!!سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری میشد...
یک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد ، خنده ‌ام گرفت . فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است .سوال این بود :
دونستن بعضی چیزا خیلی درد داره، خیلی!!اینکه بدونی تو این دنیا ادم هایی هستن که صادقانه بهت دروغ میگن..اینکه بدونی تو این دنیا ادم هایی هستن که خالصانه بهت خیانت میکنن..اینکه بدونی تو این دنیا ادم هایی هستن که عاشقانه بهت بی وفایی میکنن..اینکه بدونی تو این دنیا هرچی تنهاتر باشی, با ارزش تری..
به کوچه ای وارد می شدم که پیرمردی از آن خارج شد.پیرمرد گفت: نرو، بن بست است...گوش نکردم و رفتم...بن بست بود...برگشتم...به سر کوچه که رسیدم...پیر شده بودم...آدم موفق کسی نیست که همه چیز را تجربه کند.کسی است که از تجربه دیگران استفاده می کند.
اﮔﻪ ﺗﻮ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺷﺎﻩ ﻧﺸﺪﯼﺍﻭﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻣﺸﮑﻠﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺧﺮ ﻭﺯﯾﺮ ﺷﻪ!ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺷﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﺕ ﮐﻨﻪ!!!موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن۱ آنهایی که منتظر شکست تو هستند تا “به تو” بخندند۲ آنهایی که منتظر پیروزی تو هستند تا “با تو” بخندند
روزی لویی شانزدهم سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید؛ از او پرسید تو برای چه اینجا قدم میزنی و از چه نگهبانی میکنی؟سرباز دستپاچه جواب داد :قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟
اﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ .ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﻧﺶ!!!ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ...
ﺯﻣﺎﻥ ﭼﻴﺰ ﻋﺠﻴﺒﺴﺖ ...ﻣﻴﺪﻭﺩ ...ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺮﻭﺩ..ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ ﻳﺎ ﻛﻬﻨﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻳﺎ ﻋﻮﺽ !!ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻳﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻳﺎ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺸﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻴﺸﻮﺩ !!!ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﻰ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥﺭﻓﺘﻨﻰ !!!ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﻣﻴﻜﻨﻢﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﻭﺍﻗﻌﻰ ....ﺁﺩﻡ ﻫﺎیی ﻛﻪ ﻧﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﺪ ﻧﻪ ﺯﻣﻴﻦ !ادمهایی كه هرچه کهنه تر و قدیمی تر باشند تنها یک نام دارند " دوستان قدیمی "
هرگز فکر نکنید با داشتن پول زیاد شما ثروتمند خواهید بود. در دنیای امروزی ثروت فراتر از پول است.ناپلون هیل در کتاب کلید طلایی ١٢ نوع ثروت را معرفی می کند که داشتن آنها ما را ثروتمند میکند.این ثروت های دوازده گانه عبارتند از:
تعدادی موش در یك مزرعه زندگی می كردند. موشها روزگار خوشی نداشتند چرا كه گربه ای در مزرعه بود كه آنها را شكار می كرد.موشها در یك ترس همیشگی به سر می بردند و ممكن بود در هر وقت از شب و روز در چنگالهای تیز گربه چابك قرار گیرند.موشها جلسه ای تشكیل دادند تا حداقل راهی پیدا كنند
عاشق اگر می شوید، عاشق رفتار آدم ها نشوید.آدم ها گاهی حالشان خوب است، گاهی بد.رفتارشان متأثر از حالشان است.عاشق افکارشان شوید.افکار حتی در بدترین حال آدم ها هم تغییر نمی کند ..."رومن پولانسکی"
وقتی که راه نمیروی، نمی دوی ؛زمین هم نمیخوری واین زمین نخوردن محصول سکون است نه مهارت!وقتی که تصمیمی نمیگیری، کاری نمیکنی ؛اشتباه هم نمیکنی و این اشتباه نکردن محصول انفعال است نه انتخاب !خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را بر خود ببندی و فقط پرهیز کنی...خوب بودن در انتخابهای ماست که معنا پیدا میکند
در زندگی یاد گرفتم:با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.و تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهمو سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :1 . به همه نمی توانم کمک کنم2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!
دختر خانمی كه میگی با چند تا پسر دوستی با این كارت افتخار میكنیدختر خانمی كه چپ چپ نگاه كردن یه پسرو میری واسه دوستات تعریف میكنی و دلت خوشه كه دوستات به تو حسودیشون شدهدختر خانمی كه میگی از این سر خیابون تا اون سر خیابون برات صف كشیدن و كیف میكنیاقا پسری كه افتخارت اینه كه جلوی پای هر دختری می ایستی بهت پا میدهاقا پسری كه دلت خوشه هر روز با یك رنگ دختری میری بیروناقا پسری كه دلت خوشه با موهای سیخ سیخیت فكر میكنی دخترا بهت نه نمیگنبله با شمامجنس ارزون زیاد مشتری داره . . . ! ! ! !
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ:ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ !ﻣﺮﮒ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ..ﻣﺮﺩ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .ﻣﺮﮒ ": ﺣﺘﻤﺎ". ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ..مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ .. ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ...
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻤﯽ ﺩﺭﯾﮑﯽ ﺍﺯﻣﺪﺍﺭﺱ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﺍﺷﺖ اما ﺗﺎ ﮐﻨﻮﻥ ازدواج نکرده ﺑﻮﺩ ..ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺯﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺍ ﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭﺍﺧﻼﻗﯽ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯼ؟؟؟؟ معلمه گفت:
درد داره...موقعی که هنوزم دوسش داری امّا نبایَد به رویِ خودت بیاری...موقعی که میخوای مِثه قبل شی امّا نمیشه...موقعی که یادِ کاراش میوفتی و یه لبخند میاد گوشه یِ لَبِتْ..موقعی که دل یه چیز میگه و عقل یه چیزِ دیگه...موقعی که نمیدونی کُجایِ زندگیشی...موقعی که اون برات جذاب ترینه...♣موقعی که بایَد ازش ناراحت شی امّا نمیتونی...❌موقعی که میدونی بهت پیام نمیده...??امّا با هر زنگ و اس ام اس نفسِت بند میاد...موقعی که بهش نیاز داری...ولی نیست...☜ خـــدایــــــــــا ☞ ✘ شــــایــَد بــــاوَرِت نــَشه... ✘ وَلـــــــی  ↰❂ مـَــنـــم هــَستمـــــــــــا ❂↱ خـــــدایاراستشـــــوبگـــــو...؟!!! اون روزهـــــایے کـه میگفـــــت خــــــــــداشـــــاهـده دوستــــــت دارم...تـوواقعـــــاشاهـــــدبـودے...؟!!!؟؟؟؟؟؟
هر وقت فهمیدی هر دختری که "دوستت" شد "دوست دخترت" نیست...هر وقت فهمیدی برای جواب "سلام" یه دختر باید به یه "علیک" محترمانه فکر کنی نه یه مکان خالی...هر وقت فهمیدی هر دختری باهات شوخی میکنه و راحته باهات حتما معنیش این نیست می خواد پا بهت بده...هر وقت فهمیدی برای بودن با یه دختر باید "مرد" باشی نه "نر"...هر وقت فهمیدی وقتی دختری به تو اجازه بوسیدن داد باید با "عشق" پیشونیش رو ببوسی نه زارت بری سراغ لباش...هر وقت حرفای منو فهمیدی، اون وقت میتونی روی همراهی و همدلی یه "جنس مخــــــالفت" حساب کنی!
نشانه اینکه عاشق شده اید:1- متن ها و اس ام اس های اورا دوباره و دوباره می خوانید.2- وقتی با او هستید بسیار آهسته قدم می زنید.3- هر زمان که پیش او هستید، تظاهر به خجالتی بودن می کنید. -4 وقتی به او فکر کنید، قلباتان تند تر و تند تر می تپد.5- زمانی که به صدایش گوش می دهید، بدون دلیل لبخند می زنید.6- وقتی او را تماشا می کنید، دیگر قادر به دیدن اطرافیانتان نیستید و فقط او رامی بینید.7- شروع به گوش دادن بهآهنگهای آرام می کنید.8- او همه فکر شما می شود.9- بوی او شما را به وجد می آورد.10- متوجه می شوید که زمان فکر کردن به او، همیشه به خود لبخند می زنید.11- حاضرید هر کاری برایش انجام دهید.12- هنگام خواندن این متن همواره فقط یک نفر در ذهن شما بود.
مردی كه همسرش را دفن می كرد سر مزارش با چشم های اشكبار كنار روحانی ایستاد زیر لب می گفت : دوستش داشتم روحانی سرش را تكان می داد"یعنی ... واقعا دوستش داشتم" مرد یك مرتبه زد زیر گریه "اما ... فقط یك بار آن را به او گفتم"
ﺑﺎﻋﺚ ﺍﻓﺘﺨـــــــــﺎﺭ ﻣﻨـــــــــﻪ ﮐـــــــــﻪ                              ﺑـــــــــﺎ ﺧـُــــــــﺮﺩ ﮐﺮﺩﻧـــــــــﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﯼ  ﻟﻘﻤـــــــــﻪ ﮔﻨـــــــــﺪﻩ ﺗـــــــــﺮ ﺍﺯ ﺩﻫﻨـــــــــﺖ                                       ﺑــــــﺮﺩﺍﺷﺘﯽ ...
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت :- می خواهم ازدواج کنم . پدر خوشحال شد و پرسید :- نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت :- نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند .
پیرمردی هر روز تو محله میدید پسرکی با کفش های پاره و پای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکردروزی رفت ی کتانی نو خرید و اومد و به پسرک گفت بیا این کفشا رو بپوشپسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟!پیرمرد لبش را گزید و گفت نه!پسرک گفت پس دوست خدایی چون من دیشب فقط به خدا گفتم كه کفش ندارم...
دختر :شنیدم داری ازدواج می کنی ..مبارکه..خوشحال شدم شنیدم..پسر :مرسی..انشااله قسمت شما..دختر:می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟ پسر:چی می خوای؟ دختر:اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو بذاری روش؟ پسر:چرا؟می خوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟ دختر:نه..آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..می خوام بفهمی چقدر عاشقت بودم ودوستت داشتم...
بار اول که دیدمش تو کوچه بود... یه لباس گل گلی تنش بود...باموهای بلند و خرمایی... اومد طرفم و گفت داداشی؟میای باهام بازی کنی؟از چشمای نازش التماس می بارید...خیلی کوچیک بودم اما دلم لرزید...
گاهی دلم می گیرد...از آدم هایی که در پس نگاه سردشان با لبخند گرمی فریبت می دهند! از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند!! دلم می گیرد... از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد!! و نگاهی که به توست... و هیچ وقت تو را نمی بیند! از دوستی که برایت هدیه دو بال برای پریدن می آورد... و بعد... پرواز را با منفورترین کلمات دنیا معنی می کند!!! دلم می گیرد از چشم امید داشتنم به هوسبازانی که ترانه عشق میخوانند!! این همه هیچ... گاهی حتی از خودم هم دلم میگیرد...!
یکی از شخصیت های محترم دخترش  ،عروس می کنه و بعد توی کارت عروسیش می نویسه که ،بسمه تعالیدوشیزه فلانی و آقای فلانی به ازدواج هم در آمدند. بنا داشتیم جشن با شکوهی بگیریم . شما را هم دعوت کنیم ،
زندگی را بیاموزیم از:بلبلی که حتی در قفس هم می‌خواندپروانه ای که حتی با وجود کوتاهی عمر، از پرواز دست نمی‌کشدطاووسی که زشتی پاهایش، افسرده‌اش نساختهکرمی که بی‌دست و پا بودنش، او را از حرکت باز نداشتهجغدی که شب‌ها به مراقبه مشغول است.عقابی که چشمانش را به هدفش دوخته استسگی که تو نجس می‌خوانیَش ،اما او به تو وفادار استگوسفندی که قربانی خوشی‌ها و ناخوشی‌های توست اما باز برایت برکت میاوردزنبوری که از گل شهد برمی‌آورد و از دشمن دمارپشه ای که چگونه غرور و عظمت تو را در هم می‌شکند و خشم نهفته‌ات را بیرون می‌ریزد...
پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانستبه او کمک کند که او هم در زندان بود .پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
به تعداد آدم های روی کره ی خاکی ، تفاوت فکر و نگرش وجود دارد !!پس این را بپذیر :کسی که تفکرش با تو متفاوت است ، دشمنت نیست ؛ انسان دیگری است با دیدگاهى دیگر فقط همین …اگر فقط همین یک اصل را بپذیریم ، روابط مان بهتر خواهد شدو زندگى سرشار از آرامش توام با احترام و درک متقابل را تجربه خواهیم کرد .به همین سادگی
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشتبا اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتادبعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.
ﻣﺮﺩ ﺍﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﺧﻢ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺎﻟﺘﻮ ﺑﮑﺸﯽ ﺟﻠﻮ....  ﻧﻪ ﭘﺴﺮﺍﯼ ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﻭﻝ ﻣﯿﮕﻦ ﺷﺎﻟﺘﻮ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﻮﻫﺎﺕ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯿﻪ!  ﻣﺮﺩ ﺍﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺵ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﻭ ﺍﺧﻤﺶ ﻣﺎﻝ ﺑﻘﯿﻪ ﺳﺖ....ﻧﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯼ ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﻤﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ،
فقر اینه که عاشق کسی شی عاشقت نشهو کمرت بشکنه اما باز دولا دولا  عاشقش باشیفقر اینه که پولت از پارو بالا بره اما همیشه سر در دانشگاه منتظر سرویس دانشگاه بمونیفقر اینه بری دانشگاه وهمون سلام کردن هم یادت برهفقر اینه به کسی احترام بگذاری که قابل ستایش نیستفقر اینه چاپلوسی اساتید رو بکنی برای گرفتن نمرهفقر اینه هم جنست رو به جنس مخالف بفروشیفقر اینه به کسی دل ببندی که محبت دل بستن نداره
وقتی ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ" ﯾﮏ ﻧﻔﺮ "ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ" ﯾﮏ ﻧﻔﺮ "ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯽﺷﻮﺩ قمارِ سنگینی کرده ای!!!ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭﺩ... " ﺩﯾﻦ " ﻭ " ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ " ﺭﺍ ﯾﮑﺠﺎ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﯼ !... .عاقلانه زندگی کنیم
من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم . چاقم,لاغرم, قد بلندم,کوتاه قدم, سفیدم,سبزه ام